کد مطلب:140483 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:152

نقل مرحوم مفید در ارشاد
مرحوم شیخ مفید در ارشاد از حمید بن مسلم نقل می كند كه پس از غارت خیمه ها و برهنه كردن عیالات امام علیه السلام بر سر بیمار كربلا كه در بستر بیماری افتاده بود رسیدیم شمر حرامزاده به جمعی كه همرزمش بودند گفت:

الا تقتلوا هذا العلیل، آیا این بیمار را نمی كشید كه هم او آسوده شود و هم ما؟

حمید بن مسلم می گوید: من شمر را ملاقات كرده و سپس از راه نصیحت به او گفتم: این همه كشتن بس نیست.

به نوشته صاحب اخبار الدول شمر ملعون قصد كشتن بیمار را كرد و خنجر از كمر كشید كه یك مرتبه ضجه و ناله تمام اهل و عیال و اطفال بلند شد، علیا مكرمه زینب خاتون خود را روی امام زین العابدین علیه السلام انداخت و او را در بغل گرفت و سخت گریست و به وصیت برادر عمل كرد كه فرموده بود:

خواهر بعد از شهادت من چند مرتبه قصد قتل فرزند بیمارم را می كنند، تو تا می توانی گریه و زاری كن و با اشگ چشمانت جان حجت خدا را حفظ نما.



اخت یا زینب ضمی شمل اهلی و اخلفینی

و احرس السجاد و احمیه باجفان العیون



فهو القائم من بعدی بعلم و بدین

و ان اشتد علیكن مصابی فاندبینی



باری آن بانوی مجلله و خاتون دو سرا خود را روی بدن امام علیه السلام انداخت و به شمر فرمود:

و الله لا تقتل حتی اقتل، بخدا من كشته این بیمار را نخواهم دید مگر آنكه اول مرا بكشند.

شمر ملعون با خنجر برهنه هروله می كرد و زنان داغدار و اطفال ترسان و لرزان ولوله می كردند تا عاقبت عمر سعد حرامزاده از دور پیدا شد و در حالی كه


زره سیدالشهداء سلام الله علیه را دربر كرده بود به نزدیك مخدرات آمد و صدای ضجه و ناله ایشان را شنید.

مرحوم مفید در ارشاد می فرماید:

چون چشم اهالی حرم به پسر سعد ملعون افتاد پیش آمدند فصاح النساء فی وجهه همه ضجه و فریاد به روی او زده و گریه كنان گفتند: ای ظالم آخر تا چقدر و تا چه اندازه به اولاد علی ظلم می كنی، ای بی رحم مگر، چقدر طاقت كشیدن بار بلا داریم.

شعر



ای سنگدل بس است بیا از خدا بترس

از انتقام كیفر روز جزا بترس



ما دختران زهره زهرای اطهریم

كاینسان اسیر همچو اسیران خیبریم



ما را لباس و مقنعه این خیل كوفیان

غارت نموده همچو زنان یهودیان



عمر سعد ملعون با آن همه قساوت قلبی كه داشت تحت تأثیر واقع شد فقال لا صحابه:

لا یدخل منكم احد بیوت هؤلاء النساء و لا تعرضوا لهذا الغلام، آن كافر ستمگر به لشگر گفت: احدی از شما ماذون نیست به خیمه زنان وارد شود و یك نفر از شما حق ندارد متعرض این جوان بیمار گردد چون بانوان از آن نانجیب و نااصل اندكی ترحم دیدند یك خواهش دیگر كردند و آن این بود كه به نقل مرحوم مفید در ارشاد: سئلته النسوة لیسترجع ما اخذ منهن لیسترن به، از او خواستند تا آنچه را كه لشگر از ایشان غارت كرده اند به آنها برگردانند.

پسر سعد ملعون خطاب به لشگر كرده و با صدای بلند گفت:


من اخذ من متاعهن شیئا فلیرده علیهن، هر كس از این بانوان متاعی برده باید به ایشان برگرداند مرحوم مفید می فرماید: فو الله ما رد احد منهم شیئا، بخدا قسم احدی از آنها چیزی پس نداد.

باری عمر سعد پس از آن وكل بالفسطاط و بیوت النساء و علی بن الحسین علیهماالسلام جماعة ممن كانوا معه و قال: احفظوهم لئلا یخرج منهم احد و لا تسئؤن الیهم ثم عاد الی مضربه.

جماعتی از لشگر را موكل كرد كه زنان را حراست و حفظ كنند مبادا كسی از ایشان بیرون رود و نیز خیمه ها را محافظت كنند و دیگر كسی به ایشان اذیت نرساند و این حكم را كرد و سپس به سراپرده خود رفت.